سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نویسندگی چیست

اغلب ما خیال می‌کنیم که زبان فارسی را بلدیم؛ اما این کافی نیست. برای خوب نوشتن لازم است که به یادگیری زبان نگاه جدی‌تری داشته باشیم.

فرقی نمی‌کند که به چه زبانی می‌نویسیم، برای نوشتن به هر زبانی باید صورت‌های گفتاری و نوشتاری آن زبان را به‌خوبی بشناسیم. هر چقدر به ساختار زبانی که به آن می‌نویسیم مسلط‌تر باشیم شکل دادن به چیزهایی که در ذهن داریم راحت‌تر خواهد بود.

ارکان پیام رسانی، عبارتند از: پیام، پیام رسان، پیام گیر، ابزار پیام رسانی و روش پیام رسانی. هر پیامی نیز دو رکن دارد؛ محتوا و قالب. رکن اول به «چه چیز گفتن» و رکن دوم به «چگونه گفتن»، مربوط می شود. نویسندگی نیز نوعی پیام رسانی است که در بعد محتوای نوشته، باید دیدگاه یا نگاهی نو را مطرح کرد و در بعد قالب نوشته، باید نگارشی نو را به قلم آورد. از این رو، نویسنده کسی است که دیدگاهی نو یا نگاهی نو را با نگارشی نو، به خواننده انقال می دهد. نویسندگی نیز بر سه پایه زیر استوار است:

1. هنر خوب حس کردن (به ویژه خوب دیدن و خوب شنیدن).

3. هنر خوب نوشتن. بنابراین، نویسندگی، یعنی هنر نگارش پیامی نو با بیانی نو و بدین سبب، در نویسندگی با سه عنوان روبه رو هستیم؛ 1. نویسا. 2. رونویسنده. 3. نویسنده.

 

قدر مجموعه گل، مرغ سحر داند و بس

که نه هر کاو ورقی خواند، معانی دانست1

در هر نوع پیام رسانی، پنج رکن زیر وجود دارند:

1. پیام.

2. پیام رسان (فرستنده).

3. پیام گیر (گیرنده).

4. ابزار پیام رسانی (رسانه).

5. روش پیام رسانی.

نخست آن که نویسندگی نیز نوعی پیام رسانی است که پیام آن، نوشته و پیام رسان آن، نویسنده و پیام گیر آن، خواننده و ابزار آن، قلم است و با روش های ویژه نویسندگی و تأثیرگذاری نوشتاری، در پایان، به صورت کتاب و مقاله و مانند آن در می آید و جلوه گری می کند.

دوم آن که خود هر پیامی نیز دو رکن دارد که یکی به «چه چیز گفتن» مربوط می شود و دیگری به «چگونه گفتن» و آن دو رکن، عبارتند از:

الف) محتوا.

ب) قالب.

بنابراین، فقط خوب بودن و حلاوت پیام، مهم نیست؛ بلکه خوب رساندن و ملاحت پیام نیز مهم است. سوم آن که در هر نوشته ای نیز باید با دو مسئله روبه رو شد و آن دو را مشاهده کرد و در غیر این صورت، شایسته است - اگر نگوییم بایسته است - دست به قلم نبریم و چیزی بر کاغذ ننشانیم و عطای این گونه نوشتن را به لقای آن ببخشیم. مسئله اول، به محتوای نوشته و مسئله دوم، به قالب نوشته مربوط می شود که عبارتند از:

1. دیدگاه یا نگاه نو.

2. نگارش نو.

با این سه نکته و مقدمه کوتاه، باید گفت: «نویسنده کسی است که دیدگاهی نو یا دیدگاهی نو را با نگارشی نو، به خواننده انتقال می دهد» و این سروده مولوی را همواره به یاد دارد و به کار می گیرد:

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

وا رهد از حد جهان، بی حد و اندازه شود2

بدین سبب، هر نویسنده ای به هر اندازه که پیام و نوشته خود را با بیان و کیفیت بهتر و گستره تر و کمیت بیشتری به مخاطب منتقل می سازد، به همان اندازه نیز توان نویسندگی او بیشتر است. ناگفته روشن است که آن چه در نویسندگی مهم، می نماید، نخست نگارش نو و آنگاه دیدگاه یا نگاه نو است؛ زیرا آن که دیدگاهی تازه را مطرح می کند، اما آن را با نگارشی معمولی و سطحی به قلم می آورد، نویسنده نیست و سرانجام، پژوهنده ای نواندیش است. همچنین آن که نگاهی تازه را نیز نشان می دهد؛ اما باز آن را با نگارشی تکراری و عادی، قلمی می کند، او هم نویسنده نیست و تصویرگری نو منظر است.

از همین رو، این سروده صائب تبریزی را نیز ارج می نهیم و آن را سرلوحه نگارش ها و قلم زنی های خویش قرار می دهیم؛ «دامن هر گل مگیر و گرد هر شمعی مگرد/ طالب حسن غریب و معنی بیگانه باش» و از آن چه گفته شد، به این باور دست می یابیم که برای نویسنده شدن، افزون بر نواندیش بودن یا نومنظر بودن، باید نونویس و نونگار نیز بود.

یکی از نویسندگان و استادان زبان و ادب فارسی، در این باره چنین گفته است:

اگر نویسندگی را به معنی عمل کسی که می نویسد، بگیریم، هر کسی را که بنویسد، اگر چه نوشته او سیاهه خرج خانه یا دفتر حساب دکانش باشد، نویسنده باید خواند. در این حال، نویسندگی کار دشواری نیست؛ الفبا را باید شناخت و مختصر خطی باید داشت که خواندنی باشد؛ اما در اصطلاح، این گونه کسان، نویسنده خوانده نمی شوند.

نویسنده کسی را می گویند که ... معانی و مطالبی در ذهن دارد که از آن سودی یا لذتی عام برای خوانندگان حاصل می شود و آن معانی را به طریقی می نویسد که همه به خواندن نوشته او رغبت می کنند و از آن، لذت یا سود می برند.

معنی نویسنده در عرف، باز هم از این خاص تر است. کسی که کتابی در نجوم بنویسد، اگر چه اصول این علم را درست بیان کرده و نکته های تازه ای در آن مطرح کرده باشد، نویسنده نیست؛ بلکه منجم است. مؤلف کتاب های تاریخ، جغرافیا، فیزیک و شیمی را هم نویسنده نمی خوانند. عنوان این نویسندگان، مورخ، فیزیک دان و شیمی دان است؛ اما اگر کسی در یکی از این رشته ها کتابی بنویسد که هنرش در انشای عبارت و بیان مطلب، دل نشین و ستودنی باشد، او را گذشته از عنوانی که دارد، نویسنده هم می خوانند. پس نویسندگی، هنر خوب و زیبا نوشتن است. 3

با توجه به آن چه گفته شد، نویسنده کسی است که آن چه را دیگران حس نمی کنند، او حس می کند یا آن چه را دیگران حس می کنند، او به گونه ای دیگر حس می کند و آن گاه درباره این احساس های خود، خوب می اندیشد و سپس احساس ها و اندیشه های خویش را خوب نشان می دهد و به قلم می آورد؛ به گونه ای که دیگران نمی توانند آن احساس ها و اندیشه ها را به خوبی وی نشان دهند و به زیبایی و شیوایی او، به قلم آورند. از همین روست که گفته اند:

دستور نویسندگی را به سال ها می آموزند؛ اما زبده آن، دو حرف است: چشم باز و بیان ساده. باید نگاه کرد و دید و شنید و فهمید و آن گاه دیده و فهمیده را آسان گفت و نوشت. یکی دنیا را می گردد و توشه نمی گیرد و دیگری از گردش کوی و برزن، یک دنیا گفتنی می آورد؛ چه آن یکی ندیده و نفهمیده، گذشته و این برای دیدن و فهمیدن، نگاه کرده و شنیده است.